61
پنجشنبه, ۲۸ آبان ۱۳۹۴، ۰۸:۳۲ ب.ظ
پس از مدت های طولانی
دیشب در جمع خانواده ی پدری
خوش گذشت
صحبت با عمه هام
شوخیاشون
دختر عمه هام
و اینکه بعد از مدتها دوباره توی جمعشون دیده میشدم
دلم ازشون گرفته بود
و مطمئنم دلم هیچوقت باهاشون صاف نمیشه
ولی هیچوقت نمیتونم منکر نسبت خانوادگی نزدیکی که باهاشون دارم بشم
بعد از مدتهای طولانی
تقریبا از اولین حضور خواستگار
دیشب از ته دل خندیدم
کلی سالاد الویه خوردم
و سعی کردم حسابی خوش بگذرونم!
+عمه هامو دوس دارم
شاید چون باور دارم خودمم یه روزی عمه میشم
شاید چون مطمئنم فرزند برادرم برای من یه چیز دیگه س
++خواب جالبی دیدم...
خواب دیدم با آقای خواستگار رفتم تور
و اونجا بر خلاف همیشه کلی نشون میده بهم علاقه داره!!!
ببین عقده معشوق کسی بودن با آدم چه کارا که نمیکنه!
۹۴/۰۸/۲۸