برای تو
از اولین باری که تو را دیدم
زمان زیادی میگذرد
روزهای اولی که با هم صحبت میکردیم
پیام های پر از طعنه و کنایه ات
و بیخیالی من نسبت به تو
تا شبهایی که چشم هایم به ساعت بود
تا قرار ساعت 11 هر شبمان
تا صحبت های بی دلیل از هرچیز و هیچ چیز
تا وابستگی من
تا دلبستگی من
تا به در و دیوار زدنم برای دیدنت در صحن حرم
تا التماس و اشکهایم برای داشتن تو
و تا امروز......
هیچ وقت گمان نمیکردم روزی بیاید
که از ترس نبودنت بغض که هیچ دیوانه وار اشک بریزم
صبر و تحملی که در مقابل تو داشتم
در مقابل تمام بی تفاوتی هایت،رنج ها و غصه هایم ،کم حوصلگی هایمان
هیچ وقت و برای هیچ کس تکرار نخواهد شد
با تو هم لذت دیده شدن را چشیدم
و هم حقارت دوست نداشته شدن را به جان خریدم
با تو صبر کردم
ناز نکردم
و یاد گرفتم برای خواسته های معقول و غیر معقولم سکوت کنم
با تو سکوت کردم سکوت کردم سکوت کردم
و همیشه از ترس از دست دادنت جان دادم
با تو خندیدم و بغض کردم
با تو خوش گذراندم
و فهمیدم خوشی میتواند یک توجه هرچند کوچک از طرف کسی باشد که دیوانه وار می خواهی اش
با تو شعر نوشتم
شعر خواندم
و مطمئن بودم که هیچوقت من را به خاطر چیزی که هستم مسخره نخواهی کرد
با تو همیشه و همه وقت
پر بودم از حس خواستن دیوانه واری که
هیچ وقت گمان نمی کردم بتوانم تجربه اش کنم
با تو خودم بودم
همان خود غرغروی همیشگی
که از زمین و زمان شاکی بود
با تمام خوبی ها و بدی های این سالها
با تمام اشک ها و لبخندهایمان
امروز میدانم
آن همه توانی که برای بدست آوردن تو در من بود
آن همه خواستن و دوست داشتن
برای هیچ کس تکرار نخواهد شد
و فکر میکنم
بعد از این همه سال
و بعد از تمام ساعت 11 های شب ها!
کمی دیر باشد که بخواهم به خودم فکر کنم
وقتی که تمام خواستن ها و دوست داشتن هایم را برای تو خرج کردم
و دیگر حسی در من نمانده است
فکر میکنم دیگر توانی برای یک شروع دوباره را ندارم
و شاید کمی خودخواهانه دلم کسی را بخواهد
که به جای من و خودش هم عاشقی بکند
که به جای من و خودش برای حفظ رابطه تلاش کند
که به جای من و خودش بجنگد
با تمام این ها
هنوز هم معتقدم خوشبختی واقعی من زمانی ست
که تو لبخند میزنی
تو من را می بینی
و مثل وقت هایی که خوب من بودی
برای ناراحتی هایم شوخی می تراشی
و دلم را به توجهات اندکت خوش میکنی
هنوز هم معتقدم
اگر مرا هیچوقت نخواهی هم
همیشه برایم عزیزتر از همه ی عزیزانم میمانی
و شاید
تا آخرین روز زندگیم
هیچوقت
هیچکس
نتواند آن حس خوبی که از با تو بودن داشتم را
برای من تکرار کند
برای روزهایی که نیستم
برای تو