تو نیستی که ببینی

118

دوشنبه, ۲۴ خرداد ۱۳۹۵، ۱۱:۳۶ ق.ظ

کلا این مقوله ی گریه کردن توی زندگی من همیشه مشکل ساز بوده!

تا چند سال پیش نمیدونم چرا

ولی برخلاف همه ی دخترای اطرافم

هیچوقت برای چیزی که میخواستم و نشد گریه نکردم

حتی برای اتفاقات بدی هم که می افتاد گریه م نمی گرفت

کلا اصلا تو فاز اشک و آه نبودم 

و مثل دخترای لوس کارامو با گریه پیش نمی بردم

همیشه هم پیش دوستام به بی احساس بودن محکوم بودم

چون اونا خیلی زود گریه شون میگرفت و بابت هر چیز کوچیکی سریع گریه میفتادن

تقریبا بعد از فوت مامان بزرگم این مشکل یه جور دیگ خودش و نشون داد

یعنی سریع بابت چیزای کوچیک گریه میفتم و دیگ گریه م بند نمیاد

در حد داغون و افتضاح!

محاله مراسم ختم کسی برم و بیشتر از خود خانواده ی اون طرف گریه نکنم

تلویزیون هرچی نشون میده گریه م میگیره

کلا به اون مرحله رسیدم که میتونم توی این شرکتای خدماتی ک برای ختم گریه کن می برن استخدام بشم

فقط هم کافیه گریه بیفتم!دیگ حداقل 2 ساعتی باید بشینم گریه کنم

یعنی یه چیز من به آدمیزاد نرفته!نه گریه کردنم

نه خندیدنم!

والا به خدا

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۵/۰۳/۲۴
sami ra

نظرات  (۲)

باز گریه کردن بهتر از گریه نکردنه...
پاسخ:
اون وقتا فکر میکردم خیلی قوی ام که گریه نمیکنم!الان احساس ضعیف بودن دارم
۲۴ خرداد ۹۵ ، ۲۳:۵۲ ✿✿ یاشل ✿✿
فکر کنم روحیت بعد اون اتفاق اسیب دیده حساس شدی
من دیر گریه م میگیره ولی اگه گرفت دیگه بند نمیاد تا خالی بشم
پاسخ:
من قبلا سالی 1 بار گریه میکردم اونم درست حسابیا

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی