تو نیستی که ببینی

۹ مطلب در بهمن ۱۳۹۴ ثبت شده است

خدا خدا خدایا ، اگر به کام من ، جهان نگردانی

جهان بسوزانم

اگر خدا خدایا ، مرا بگریانی ، من آسمانت را

زغم بگریانم

منم که در دل ز نامرادی فسانه ها دارم

منم که چون گل شکفته بر لب ترانه ها دارم

هرگز هرگز هرگز بی تو نمی خندم

بی تو بر دل عشقی هرگز نمی بندم

تو بیااااا فروغ آرزوها که رمز جستجو را ،پایان تویی

تو بیااااا که بی تو آه سردم، که بی تو موج دردم ، درمان تویی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ بهمن ۹۴ ، ۲۰:۰۱
sami ra

دیشب داشتم تسلیم میشدم به شروع یه زندگی اجباری

خیلی سخت بود

کلی گریه کرده بودم

کلی از مامان و بابا حرف شنیده بودم

کلی تنها و بی حمایت بودم

میخواستم همه چیز رو رها کنم و بشم عروس ساکت مردی

که با اصرارهاش دنیامو بهم ریخته

که وقتی تو چشماش نگاه میکنم و میگم نمیتونم الان ازدواج کنم 

وقتی میگم اصرار شما فقط منو ناراحت میکنه و بیشتر عذابم میده

 اصلا براش مهم نیست 

حداقل توی این چند وقت اخیر

که همه چی خیلی درهم و عذاب دهنده بوده

بیشتر از هرروز دیگه ای فهمیدم

حتی اگر همه ی دنیا هم از من ببرن و من و ترک کنند

بودن "او" حالم و خوب میکنه

اینقدر خوب که حالت تهوع های عصبیم پر میکشه

لرز درست و پاهام خوب میشه

ضربان قلبم که رو هزاره ریتمیک و ملایم میشه

و نهایت همشون میشه دوست داشتن بیشتر و بیشتر تو

میدونین...

فرمول دوست داشتن من خیلی ساده س

اصلا پیچیده نیس

اگر کسی به من حس حمایت امنیت و پناه دادن رو بده

من دوسش دارم.

من مقاومم...و برخلاف همیشه که خیلی سریع کوتاه میومدم

از خواسته ی معقولم کوتاه نمیام

من باید ک مقاوم باشم


۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۶ بهمن ۹۴ ، ۰۶:۲۱
sami ra

از اونجایی که دانشکده ی ما خیییلی خاص هستش

و همه چیزش با کل ایران فرق داره

یه سری قوانین داخل دانشکده داره

که این قوانین خلاصه ش به شرح زیره

(هر مشکلی توی تداخلیا باشه مربوط به دانشجوس

هر مشکلی توی تشکیل نشدن و به حد نصاب نرسیدن باشه مربوط به دانشجوس

هیچ دانشجویی ترم آخری محسوب نمیشه مگر اینکه خلافش ثابت بشه

دانشجوهایی که 12 واحدشون مونده هم ترم آخری نیستن

چون احتمال داره یه درسی رو بیفتن

ساعت کلاسا و برنامه ریزیه بد هم به ما مربوط نیس به دانشجو مربوطه

میتونه یجوری درس برداره که ساعت کلاساش خوب باشه

در هر ترم فقط یه سری دروس خاص ارائه میشن

اگر تو ترم آخری بودی ولی درس مورد نظر ارائه نشد پس تو دیگ ترم آخری نیستی

معرفی به استاد فقط تحت شرایطی داده میشه که 1 واحد بیشتر از درست نمونده باشه

ترم تابستونی اصلا چی هست؟؟؟؟؟ما قبولش نداریم

و

.

.

.

خلاصه که دلم میخواد همشون برن زیر تریلی 18 چرخ

که از 22 واحد ترم آخرم 6 واحد بیشتر بهم ندادن


۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۴ بهمن ۹۴ ، ۱۲:۴۱
sami ra

دلم میخواد یه مدت برم یه خونه ی دیگ...یه شهر دیگ...یه کشور دیگ حتی

خسته شدم 

از اینا...از افکارشون...از نفهمیشون


۷ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۲ بهمن ۹۴ ، ۰۹:۳۹
sami ra

چرا وقتی به یه خواستگار 

جواب منفی میدی

به غرورش بر نمیخوره و گورش و از زندگیت گم نمیکنه؟؟؟


۴ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۱ بهمن ۹۴ ، ۱۲:۵۹
sami ra

یادتونه یکی از دوستام روانشناسی میخوند

یادتونه چند تا از تستاش رو من جواب داده بودم

یادتونه گفته بود باید حتما حضوری صحبت کنیم

من رفته بودم و کلی حرف زده بودیم

حالا حرفامو به یکی از استاداش گفته

استادشم ازش خواسته ایمیلش رو بهم بده

تا من دوباره همه ی حرفام رو براش بفرستم

نمیدونم میخواد چی بهم بگه

یا میخواد از حرفای من چی بفهمه که خودم نفهمیدم

ولی اصل قضیه نوشتن اون همه حرفه

نمیدونم از کجا باید شروع کنم!!!

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ بهمن ۹۴ ، ۱۲:۳۹
sami ra

دخترهای رویایی

همیشه به بدترین شکل ممکن ضربه خواهند خورد

کسانی شبیه به من

که همه چیز را با خیال فانتزی خود رنگ بندی میکنند

دخترهای رویایی

همیشه ساده ترین ها هستند

نه به دنبال تفاوت های آنچنانی اند

نه دلشان لک میزند برای کارهای عجیب غریب

گاهی

فقط گاهی دلشان یک پیاده روی طولانی در هوای بارانی میخواد

و لباس گرمی رو شانه هایشان

که بوی ادکلن تلخ مردانه بدهد

و نهایت تفریحشان

شعر خواندن

کنار شومینه ی کوچک خانه است

دخترهای رویایی

شاید چترهایی رنگی هم داشته باشند 

و مثل من از خیس شدن خوششان نیاید

شاید هم هرروز صبح در آینه

دنبال خود گمشده شان میگردند

دخترهای رویایی

مظلوم می شوند

درست وقتی که دلشان مهربانی میخواهد

با طعم دستهای گرم یک مرد

که دزدکی دستهای کوچکشان را نوازش میکند

.

.

.

من یک دختر رویایی ام!


۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۱ بهمن ۹۴ ، ۱۱:۲۲
sami ra

یکمی آروم شدم

یعنی خییلی بهترم

حالا یه عالمه قانون از آئین نامه وزارت علوم دارم

که مجبورشون میکنه تمام واحدای باقی مونده رو بهم بدن

دستم پر شده

و این حالمو بهتر میکنه

کفش آهنی میخوام و

یه آدم مصمم و جدی

که به هیچ دلیل از خواسته ش کوتاه نیاد

با یه عالمه حرف 

که ترجیح میدم نزنم و بذارم روال قانونی همه چی طی بشه

برام دعا کنین

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۷ بهمن ۹۴ ، ۰۹:۲۳
sami ra

اینقدر فشار رومه که نمیدونم سرمو باید به کجا بکوبم

اینقدر اعصابم خورده و خودخوری میکنم 

که میترسم سکته کنم 

نمیتونم حرف بزنم

نمیتونم گریه کنم

حالم داره از خودم بهم میخوره

بیشتر از همه از کسایی که باعثشن

و مطمئنم نمیگذرم از هیچکدومشون

بابت تمام سرکوفتا

تمام تحقیرا

تمام توهینا 

و نگاههای متاسف بقیه...

چجوری اینقدر راحت با تمام آرزوها و روان آدم بازی میکنن

چجوری میتونن


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ بهمن ۹۴ ، ۱۹:۲۰
sami ra