114
درس خوندن سخت ترین کار دنیاس برای من!
از خدا خواسته جزوه ی درسی رو که فردا امتحان دارم دادم به یکی از بچه ها که کپی بزنه
اون سرخوشم دیروز یادش رفته جزوه رو برام بیاره
منم سرخوشتر گفتم اشکال نداره و اومدم خونه
کلا اگه همه دانشجوها مثل من بودن دنیا گلستون میشد
چند شب پیشا بیرون بودیم
با دوستای مامان و دختراشون
دخترای مذکور یکی 7 سال و دیگری 3 سال از من کوچیکترن
ولی ماشاالله ماشاالله بزنم به تخته چشمم کف پام
من وقتی کنارشون راه میرفتم انگار هم سن اونا بودم
حتی از اونی که 3 سال ازم کوچیکتره کوچیکتر هم میخورد باشم!
اینم از مزایای آرایش کم کردن و کرم های مختلف به پوست نزدنه!یاد بگیرین
دایی جان ی بوتیک لباس زنونه زده تو پاساژ
هنوز کامل نشده ولی من دیروز لباساش و میچیدم
دلم همشو میخواست
اصلا نمیدونم چرا نمیتونم نسبت به لباس بی میل باشم...
هرچی لباس بخرم باز تا چشمم به یه لباس جدید میفته دلم میخواد بخرمش!
اسم این بیماری رو هم گرسنگی لباسی گذاشتم☺
فیلم ابد و یک روز رو بالاخره اینجا روی پرده آوردن
شب میرم ببینمش!
البته که بی نگار فیلم دیدن حال نمیده😢
ولی خب این دفعه رو خودم میرم نگار که اومد با نگارم میرم
شهر ما خیلی شهر کوچیک و بسته ای هستش
ولی دیشب که بیرون بودم
حدودا 20 تا نیروی گشت امنیت اخلاقی تو شهر بود
که خیلی زیاد بود
یعنی از این یکی تا اون یکی ده قدم هم نمیشد
بابا درسته که باید حجاب و توی مملکت اسلامی رعایت کنیم
اصلا با اینکه باید باشن یا نباید باشن هم کاری ندارم.ولی هرچیزی به اندازه
ایییییین همه آدم واسه یه شهر کوچیک آخه چه فایده ای داره
به آرزوی کمی تفکر و تعقل